برباد رفته، از یاد رفته

ساخت وبلاگ
آبان ماه رسیده و هوای شهر ما هنوز گرمه و کلافه م و آخرش یه روز برای زندگی می رم سیبری.شاید اونجا ازدواج کنم.با یه اسکیموی با شخصیت و عاشقانه یه خونه یخی بسازیم و هر روز صبح  دست همو بگیریم. تو یه دست برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 91 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:44

 نود درصد شادی های زندگی رو از دیروز از دست دادم.تصمیم گرفتم بالاخره رژیم بگیرم.همه گفتن خیلی عیبه چاقی.همیشه هم گفتم به کسی مربوط نیست اما به خودم مربوطه.از ۵۷ رسیدم به ۷۵ و حالا باید ۱۵ کیلو کم کنم برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 83 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:44

 چیزی که همیشه قلب من را به درد آورده این است که از بچگی مادرم دستم را گرفت برد توی انواع تجمعات ملی و مذهبی که بفهمم دشمنی هست و یاد بگیرم که به موقع اش باید در دهانش بکوبم.بعدترها درک انقلابی بیشتری برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 88 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:44

 تهران که بودم همیشه چند تا رفیق برای تفریح توی جیبم داشتم.کافی بود اعلام کنم قصد بیرون رفتن دارم بلافاصله چند نفر اعلام آمادگی می کردند.ته اکثر تفریحاتمان قدم زدن و چرخیدن توی خیابان های اصلی و فرعی  برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 89 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:44

 ۱-دلم تنگه ساعت پنج صبح با هم بریم قم زیارت ، بعد از ظهر مثل جنازه برگردیم.۲-دلم تنگه بیام ته کانال مرگ!!رو تختت دراز بکشیم با هم فیلم ترسناک ببینیم.۳-با هم بیسکویت شمر! و چایی بخوریم.چایی کیسه ای با برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 77 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:44

 احساس ناامنی حس بدیه.می تونه کاذب باشه یا واقعی.زندگی ما می تونه ترکیبی از هر دو تاش باشه.یعنی هر ادمی می تونه به هر دلیلی علیه ما یه حرکتی کنه و موقعیت و کلا زندگی ما رو به خطر بندازه.یه بخشی هم احس برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 77 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:44

 معنوی ترین کاری که تونستم بکنم این بود که از گوشیم سوره یاسین رو پلی کنم و مثل ابر بهار اشک بریزم.می دونم باید قوی باشم اما نیستم.اینجایی که شهر من نیست رو دوست ندارم.بعد از یه دوره طولانی افسردگی و برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 90 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:44

 

 نصف شب یهو از خواب پریدم ، دیدم خواهرزاده دو و نیم ساله ام تو تاریکی زانو م رو گرفته دست دورش حلقه کرده و ایستاده خوابیده.هزار بار براش مردم.

 

پ.ن:این لحظه های پر از صفا و صمیمیت بین ما دو تا فقط ممکنه تو خواب آلودگی رقم بخوره.در بیداری خشونت این کودک علیه من موج می زنه.

برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 79 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:44

 وقتی تازه اومدم شهر ایکس، دو روز فقط گریه کردم بدون آب و غذا.برام غم انگیز بود، الان هم غم انگیزه شاید نه به شدت قبل.آرزو کردم پیش خانوادم باشم.مجبور شدم بیام ته دنیا.چون کار می خواستم و حقوقی که باه برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 82 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:44

ص ازدواج کرد.خواهرزاده عزیزم.توی ناز و نعمت بزرگ شد.اما با کسی ازدواج کرد که تقریبا با جیب خالی آمد خواستگاری اما خیلی عاشق و مصمم. پدرها دست بچه هایشان را گرفتند، کمک کردند.خانه و زندگی را ترتیب دادن برباد رفته، از یاد رفته...
ما را در سایت برباد رفته، از یاد رفته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jaryan70 بازدید : 87 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:44